سفارش تبلیغ
صبا ویژن
جوانمردى آبروها را پاسبان است و بردبارى بى خرد را بند دهان و گذشت پیروزى را زکات است و فراموش کردن آن که خیانت کرده براى تو مکافات ، و رأى زدن دیده راه یافتن است ، و آن که تنها با رأى خود ساخت خود را به مخاطره انداخت ، و شکیبایى دور کننده سختیهاى روزگار است و ناشکیبایى زمان را بر فرسودن آدمى یار ، و گرامیترین بى‏نیازى وانهادن آرزوهاست و بسا خرد که اسیر فرمان هواست ، و تجربت اندوختن ، از توفیق بود و دوستى ورزیدن پیوند با مردم را فراهم آرد ، و هرگز امین مشمار آن را که به ستوه بود و تاب نیارد . [نهج البلاغه]

مطالعات ادیان

 

ابن تیمیه درباره حقیقت عبادت می‏نویسد:
هر چیزی که خدا آن را دوست بدارد و از آن خشنود گردد، از اقوال و اعمال باطنی و ظاهری، عبادت است؛ مانند: نماز، زکات، نیکی به والدین و صله رحم. (ابن تیمیه، 1401 ق، ص 4)

مصادیق شرک در عبادت از دیدگاه ابن‏تیمیه

1. توسل به اولیای الهی
وهابی‏ها توسل به اولیای الهی را موجب خروج از عبودیت و رفتن به سوی شرک می‏دانند.

توسل به مرده، اگرچه پیامبر اسلام باشد، شرک است؛ زیرا او مرده و نابود شده است؛ چون قرآن می‏فرماید: «اِنَّکَ مَیِّتٌ و اِنَّهُم مَیِّتون» (زمر:30)؛ تو [ای پیامبر [می‏میری و آنان هم خواهند مرد. استغاثه به اموات و گفتن کلمه‏هایی مانند: «یا سیدی»، «یا رسول‏اللّه‏ اُنْصُرنی»، «یا سیدی علیبن‏اَبیطالب اَغِثنی» و مانند آنها، شرک است. (عبدالرحمن، 1391 ق، ص 172)

توسل به چیزی، به عنوان علل مستقل در تأثیر و تأثر است یا به عنوان واسطه در رساندن متوسلان به خدای سبحان؛ با اعتقاد به این‏که خود آنان مظهر و آیت حق‏اند، نه بیش از این. موحّد هرگز به گونه نخست به کسی متوسل نمی‏شود و از خودِ واسطه حاجت نمی‏طلبد؛ چون هم شرک است و با توحید منافات دارد و هم با معنای اصطلاحی توسل که تقرّب جستن به خداست سازگار نیست.

معتقدان به توسل نیز حاجت خواستن از غیر خدا و مستقل پنداشتن واسطه را شرک می‏دانند، ولی اگر طلب حاجت فقط از خدا باشد، لیکن از راه واسطه‏های مقدسی که مراتب معنوی والایی را کسب کرده‏اند و می‏توانند به اذن خدا ما را به رحمت و مغفرت و توجه الهی نزدیک کنند، هیچ منافاتی با توحید ندارد و عقل و نقل به جواز آن حکم می‏کنند.

2. زیارت و تبرک جستن به قبور
ابن تیمیه بر این باور است که زیارت رسول گرامی اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و وصیّ او موجب خروج از عبودیت و ورود در دایره شرک است. او در این‏باره می‏نویسد:

شیطان، افراد بسیاری را از راه توحید منحرف کرده و به انواع شرک وادار ساخته است. آنان برای خشنودی غیر خدا عازم زیارت قبری می‏شوند و به سوی غیر خدا می‏روند؛ حتی از مسافت‏های طولانی به زیارت قبر پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله یا صحابه یا مرد صالحی حرکت می‏کنند. (ابن‏تیمیه، 1411 ق، ص 56)

اگر کسی برای خشنودی خدا به زیارت قبر پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله برود و او را برای خدا دوست بدارد از توحید خارج شده است؟! مگر معنای شرک دوگانه‏پرستی یا چند گانه پرستی نیست؟! مگر مشرک، کسی نیست که کار خدا را به غیر خدا نسبت دهد؟!

وهابی‏ها برای موحّد شدن، گفتن شهادتین را کافی نمی‏دانند، بلکه با بدعت‏گذاری، موارد زیر را لازمه مسلمان شدن می‏شمارند:

1. مسلمان نباید به انبیا و اولیا متوسل شود و بگوید: «خدایا! به آبروی حضرت محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله به ما رحم کن!»؛ چون در ردیف مشرکان قرار می‏گیرد. (ر.ک: صنعانی، 1385 ق، ص 36)

2. مسلمان نباید قبر پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله را زیارت کند یا از آن تبرک بجوید. نیز نباید در کنار قبر نماز بگزارد و دعا کند و روی قبرها، بارگاه و مسجد بسازد یا چیزی برای آنها نذر کند. (صنعانی، 1385 ق، ص 3 و 41/ عبدالرحمن، 1391 ق، ص 239/ ابن تیمیه، 1411 ق، ص 677)

ابن تیمیه می‏گوید:
انسان در کنار قبرها، هر چند برای خدا نماز بخواند، باز مشرک می‏شود. (ابن تیمیه، 1411 ق، ص 256)

3. مسلمانان نباید به نام پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله سوگند یاد کنند یا عبارت «یا محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله » را بر زبان رانند و او را «سروَر و آقای من» بخوانند. سوگند به نام پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و غیر او، شرکی بزرگ و سبب جاودانگی در آتش است.

ابن تیمیه تبرک جستن به قبر رسول گرامی اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله را خروج از عبودیت و ورود به دایره شرک می‏داند:

اگر مردی بخواهد در کنار قبر یکی از پیامبران یا برخی از صالحان نماز بگزارد و قصد تبرک جستن از آن بقعه را داشته باشد، این عمل دشمنی با خدا و مخالفت امر او، بلکه ابداع دینی است که خدا به آن اجازه نداده است. (همان، ص 297)

از نظر وهابی‏ها، زیارت رفتن و شفاعت طلبیدن، موجب خروج از توحید در عبادت و ورود به جرگه مشرکان می‏شود. آنگاه مال و اولادش مباح می‏شود؛ اعم از اینکه به اشتباه آنها را انجام دهد یا دانسته و از روی علم. در هر صورت، این اعمال به تکذیب رسالت می‏انجامد. (زهاوی، 1979 م، ص 18)

ابن تیمیه یکی از اصول اهل سنت و جماعت را این می‏داند که شخص تابع، باید ایمان بیاورد که اهل بدر که سیصد و چند نفر بودند هر کاری کنند آمرزیده‏اند: «و یؤمنون باَنّ اللّه قال لأهل بدر اعملوا ما شئتُمْ فقد غفرت لکم.» (ابن تیمیه، بی‏تا، ص 102)




گروه وهابیت شناسی ::: دوشنبه 87/1/12::: ساعت 11:0 صبح

 

 

فرقه وهابیت منسوب به "محمد بن عبدالوهاب" از مردم "نجد" است که در سال 1115 هجری قمری در شهر عُیینه متولد شد که پدرش در آن شهر قاضی بود. وی از کودکی به مطالعه کتاب‌های تفسیر و عقاید و حدیث سخت علاقه داشت و فقه حنبلی را نزد پدر خود که از علمای حنبلی بود آموخت. محمد بن عبدالوهاب از آغاز جوانی، بسیاری از اعمال مذهبی مردم "نجد" را زشت می شمرد.

او در سفری که به زیارت خانه خدا رفته بود، بعد از انجام مناسک حج به "مدینه" رفت و در آن جا توسل مردم به پیامبر را که نزد قبر حضرت انجام می دادند، انکار کرد سپس به "نجد" مراجعت کرد و از آن جا به بصره رفت و مدتی در آن شهر ماند و با بسیاری از اعمال مردم آن شهر نیز مخالفت کرد.


مردم بصره وی را از شهر خود بیرون کردند. در این هنگام که 1139 هجری بود، پدرش عبدالوهاب از "عیینه" به "حریمله" انتقال یافت. وی با پدرش همراه شد و کتاب‌هایی را نزد پدر فرا گرفت و به انکار عقاید مردم "نجد" پرداخت به این مناسبت میان او و پدرش نزاع و جدال در گرفت همچنین بین او و مردم "نجد" منازعات سختی رخ داد و این امر چند سال دوام یافت تا اینکه پدرش "عبدالوهاب" در سال 1153 از دنیا رفت. وی پس از مرگ پدر به اظهار عقاید خود پرداخت و قسمتی از اعمال مذهبی مردم را انکار کرد. جمعی از مردم حریمله از وی پیروی کردند و کار وی شهرت یافت. وی از شهر حریمله به شهر عینیه رفت. رییس شهر عیینه در آن وقت عثمان بن حمد بود. عثمان عقاید شیخ را پذیرفت و او را گرامیداشت و قول داد که وی را یاری کند. شیخ محمد نیز اظهار امیدواری کرد که همه اهل نجد از عثمان بن حمد حمایت کنند.


خبر دعوت شیخ محمد و کارهای او به امیر احسا رسید. وی نامه ای برای عثمان نوشت که سرانجام عثمان عذر شیخ را خواست و او را از شهر بیرون کرد. شیخ در سال 1160 پس از آن که از عیینه بیرون رانده شد، رهسپار درعیه از شهر‌های معروف نجد شد. در آن وقت امیر درعیه، محمد بن مسعود جدّ آل سعود بود. وی به دیدن شیخ محمد رفت و به وی عزت و نیکی را بشارت داد. شیخ محمد نیز غلبه و قدرت محمد بن سعود را بر همه بلاد نجد بشارت داد بدین ترتیب ارتباط میان آن دو شکل گرفت. حمایت محمد بن سعود از شیخ محمد موجب شد که وی بر عقاید و افکار خود پافشاری کند. هر کدام از مسلمانان که از عقاید وی پیروی نمی کردند، کافر محسوب می شدند و برای جان و مال و ناموس آنان ارزشی قایل نبود.


جنگ‌هایی که وهابیان در نجد و خارج از آن از قبیل یمن و حجاز و اطراف سوریه و عراق می کردند بر همین پایه قرار داشت. هر شهری که با جنگ و غلبه بر آن دست می یافتند برای آن‌ها حلال بود. کسانی که با عقاید او موافقت می کردند باید با وی بیعت کنند و اگر کسانی به مقابله بر می خاستند باید کشته شوند و اموالشان تقسیم می شد. طبق این رویه مثلاً از اهالی یک قریه به نام فصول در شهر احسا سیصد مرد را به قتل رساندند و اموالشان را به غارت بردند!


سرانجام شیخ محمد بن عبدالوهاب در سال 1206 درگذشت و پس از وی پیروان او به همین روش ادامه دادند مثلاً در سال 1216 امیر سعود سپاهی مرکّب از بیست هزار را مجهز کرد و به کربلا حمله ور شدند. سپاه وهابی جنایات بسیاری در شهر کربلا انجام دادند، از جمله پنج هزار تن و یا بیشتر را به قتل رساندند




گروه وهابیت شناسی ::: شنبه 87/1/10::: ساعت 10:0 عصر

 

أحمد بن تیمیّه در سال 661 ق (1263 میلادى) پنج سال پس از سقوط خلافت بغداد در حرّان از توابع شام (از شهرهاى ترکیه) به دنیا آمد، و تحصیلات اولیّه را در آن سر زمین به پایان برد. پس از حمله مغول به اطراف شام و همراه خانواده اش به دمشق رفت و در آنجا اقامت گزید.


در سال 698 هـ ق، به تدریج آثار انحراف در وى ظاهر شد، خصوصاً به هنگام تفسیر آیه شریفه (الرَّحْمَـنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى )

براى خداوند تبارک وتعالى جایگاهى در فراز آسمانها که بر تخت سلطنت تکیه زده است، تعیین کرد


 (( او در کتاب العقیدة الحمویّة: 429 مى گوید: إنّ اللّه تعالى فوق کلّ شیء وعلى کلّ شیء وأنّه فوق العرش وأنّه فوق السماء ...  )).
انتشار افکار «ابن تیمیّه» در دمشق و اطراف آن غوغایى به پا کرد، گروهى از فقهاء علیه او قیام کرده و از جلال الدین حنفى قاضى وقت محاکمه وى را خواستار شدند، ولى وى از حضور در دادگاه امتناع ورزید تا اینکه هشتم رجب سال 705 هـ ق، قضات شهر همراه با وى در قصر نائب السلطنه حاضر شدند، و کتاب «الواسطیّة» وى قرائت شد، پس از دو جلسه مناظره با «کمال الدین زملکانى» و اثبات انحراف فکرى و عقیدتى «ابن تیمیّه» او را به مصر تبعید کردند.


در آنجا نیز بخاطر نشر اندیشه هاى انحرافی توسّط «ابن محلوف مالکى» قاضى وقت به زندان محکوم گشت، و سپس در 23 ربیع الأوّل سال 707 هـ ق، از زندان آزاد شد، ولى بخاطر پافشارى بر نشر عقاید باطلش، قاضى «بدر الدین» وى را محاکمه کرد و احساس نمود که وى در قضیّه توسل به پیامبر گرامى(صلى الله علیه وآله وسلم) ادب را نسبت به حضرت رعایت نمى کند، بنابر این او را روانه زندان کرد


عاقبت در سال 708 هـ ق، از زندان آزاد شد، ولى فعّالیّت مجدّد وى باعث شد که آخر ماه صفر سال 709 هـ ق، به اسکندریّه مصر تبعید شود، و پس از هشت ماه به قاهره بازگردد.


ابن کثیر مى نویسد: 22 رجب سال 720 هـ ق، ابن تیمیه به دار السعاده احضار شد، و قضات و مفتیان مذاهب اسلامى (حنفى، مالکى، شافعى و حنبلى) او را به خاطر فتاواى خلاف مذاهب اسلامى  مذمّت و به زندان محکوم کردند، تا اینکه در دوّم محرّم سال 721 هـ ق، از زندان آزاد گردید


ابن حجر عسقلانى مى نویسد: ابن تیمیه را جهت محاکمه نزد قاضى مالکى بردند ولى در برابر پرسشهاى قاضى، پاسخ نداد و گفت: این قاضى با من عداوت دارد و هرچه قاضى اصرا ورزید، ولى ابن تیمیه از هرگونه پاسخ استنکاف کرد، آنگاه قاضى دستور داد وى را در قلعه اى حبس کردند.


وقتى به قاضى خبر رسید که برخى از افراد نزد ابن تیمیه، رفت و آمد مى کنند، گفت: اگر به خاطر کفرى که از وى ثابت شده، کشته نشود، باید نسبت به وى سخت گیرى شود، آنگاه دستور داد وى را به زندان انفرادى انتقال دادند.

پس از آن که قاضى به شهر خویش برگشت در دمشق اعلان عمومى کردند: «من اعتقد عقیدة ابن تیمیّة حلّ دمه وماله، خصوصاً الحنابلة». هر کس عقاید «ابن تیمیّه» را داشته باشد ـ بویژه حنبلى ها ـ خون و مالش حلال است:

و این اعلامیه توسط یکى از علماى بزرگ اهل سنت، شهاب محمود در مسجد جامع دمشق قرائت شد، که به دنبال آن حنبلى ها و افراد دیگرى که در معرض اتهام بودند، جمع شدند و اعلام کردند که ما به مذهب و عقیده امام شافعى هستیم.

 

 




گروه وهابیت شناسی ::: جمعه 87/1/9::: ساعت 7:0 عصر


این فرقه منسوب به «محمدبن عبدالوهاب » (بن سلیمان بن محمدبن احمدبن راشدبن برید بن محمدبن برید بن مشرف بن عمر بن بعضابن ریس بن زاحزبن محمدبن على بن وهیب التمیمى ) ازمردم «نجد» مى باشد. «محمدبن عبدالوهاب » به مکتب «ابن تیمیه » گرایش داشت . او در سال 1115، در شهر عیینه، از توابع نجد عربستان به دنیا آمد و فقه حنبلى را در زادگاه خود آموخت و آنگاه براى ادامه تحصیل رهسپار مدینه منوره شد.


نام این فرقه از پدر «محمد» که «عبدالوهاب » بود، گرفته شده است . «عبدالوهاب » از علماى عینیه از بلاد نجد بود. محمد فقه حنبلى رانزد پدرش «عبدالوهاب » که از علماى حنابله بود، فرا گرفت . آثار «ابن تیمیه » و «قیم جزى » [که شاگرد ابن تیمیه بود] را مطالعه کردو تحت تاثیر قرار گرفت .

او در دوران تحصیل مطالبى به زبان مى آورد که نشانگر انحراف فکرى او بود به طورى که برخى از اساتید او نسبت به آینده او اظهار نگرانى مى کردند.


محمد بن عبدالوهاب در بصره از «شیخ محمد مجموعى » علم دین آموخت ، در شام و حجاز نیز کسب فیض کرد وکمال یافت و سفرهایى به ایران «اصفهان » نمود.


گفتنى است که وى مبتکر و بنیانگذار فرقه وهّابیّت نبود، بلکه قرنها پیش از او این عقاید یا بخشى از آن توسّط برخى از عالمان حنبلى مانند «ابن تیمیّه»، و شاگردان او اظهار شده بود، ولى باتوجّه به مخالفتهاى صریح علماى اهل سنّت و شیعه در بوته فراموشى سپرده شده بود، و مهمترین کارى که «محمّد بن عبد الوهّاب» انجام داد این بود که عقاید ابن تیمیه را به صورت یک فرقه و یا مذهب جدیدى در آورد که با تمام مذاهب چهارگانه اهل سنّت و مذهب شیعه تفاوت داشت.



ابن تیمیه : «ابوالعباس احمدبن عبدالحیلم حرانى » از علماء حنبلى قرن هفتم و هشتم هجرى است که عقاید وى مخالفت افکار مذهبى معاصر خود تکفیر شد و مدتى زندانى بود مورد آزار مغولان قرار گرفت و از شام به قاهره گریخت .

در سال 712 ق دوباره به «دمشق » بازگشت و در سال 728 ق در گذشت .

در منابع شیعه امامیه ابن تیمیه اینگونه معرفى شده است : احمدبن تیمیه (728 - 661 ق ) فقیه ، محدث ومتکلم حنبلى است وى متولد 661 ق . در حران (سوریه ) مى باشد و در ایام حمله مغولان مقیم دمشق شد. او داراى تاءلیفات بسیارى بالغ بر سیصد جلد است . «ابن تیمیه » بر کلیه مذاهب اسلامى انتقاد داشت و کتبى علیه این مذاهب نوشت . در عین حال مورد احترام عامه بود. «ناصر» خلیفه فاطمى وى را به زندان انداخت با پا در میانى مادرش آزاد شد. او قائل به تجسم و تشبیه بود. «علماء عامه » علیه او اظهار نظر کرده اند و کتبى بر رد عقاید وى نوشته اند. برخى ابن تیمیه را «بدعت گذار» و برخى دیگر کافر دانسته اند.


آثار و عقاید او در شام و اطراف ممنوع اعلام گردید و خلیفه وقت دستور داد هر کس بر این عقاید باشد، مال و جانش مباح است .
از عقایدى که به وى نسبت داده اند این است که وى تمام عقاید مسلمانان را زیر سؤ ال برده و آنان را در پرستش متولیان رسمى مذاهب به یهود ونصارى تشبیه کرده که احبار و رهبان خود را مى پرستند گویند عقاید و آثار او در تجسم و تشبیه خداوند است به اصحاب سقیفه توهین روا داشته ، مردم را از زیارت قبر رسول الله باز داشته و آن را نوعى شرک تلقى کرده است . عقاید و آراء او بر خلاف عقاید عامه مسلمانان است ، لذا کلیه فقهاء رسمى علیه او هماهنگ عمل کردند و به زندانش د انداختند.




گروه وهابیت شناسی ::: پنج شنبه 87/1/8::: ساعت 8:0 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم

 

این وبلاگ،‏ قسمتی از کار کلاسی درس درآمدی بر مطالعات دین است که توسط دکتر گیویان در دانشگاه امام صادق‏(ع) تدریس می شود.

تمرکز اصلی این وبلاگ بر فرقه وهابیت است و به طور کلی مطالب آن حول محور های ذیل نگاشته خواهد شد:

 

- مردم نگاری وهابیت ( با استفاده از مشاهدات میدانی)

- خلاصه ای از برخی کتب نوشته شده توسط مولفین وهابی

- کتابشناسی وهابیت

- پیوندهای مفید به سایت های وهابی و همچنین سایت های نقد آنها

- خلاصه کتاب درسی ( پژوهش فرهنگی، مردم نگاری در جوامع پیچیده )

 

 

 

 




گروه وهابیت شناسی ::: سه شنبه 87/1/6::: ساعت 3:0 عصر

<      1   2   3      
>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 14


بازدید دیروز: 3


کل بازدید :54161
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
 
>>آرشیو شده ها<<
 
 
>>لوگوی دوستان<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<