بخش نهم؛ وضعیت سیاسی:
- سیستم اجتماعی – سیاسی جامعه عراق علی رغم ظاهری پیچیده، شکلی ساده و مشخص دارد. در این کشور چند نهاد قدرت سیاسی دارند که به عبارتند از: عشیره، مراجع دینی و احزاب سیاسی. در بین سه مقوله مذکور، عشیره قوی تر و اثرگذارتر است. دلیل قوت عشیره نبودن قانون است چراکه در گذشته عراق تعداد کمی حاکم قانون مدار وجود داشته اند و مابقی بر اساس اصولی منطقی و مشخص (چه دینی و چه غیر دینی) حرکت نمی کردند. در نتیجه مردم عرب به جهت فرار کردن از بی قانونی ها و ظلمهای حاکمان ستمگر، به قبیله پناه می بردند. یعنی دلیل قوت عشیره نبودن قانون است. افراد برای حفظ قدرت و یکپارچگی قبیله (که در واقع منجر به حفظ سلامت خود و خانواده شان می گردد) مطیع اوامر روسای عشیره هستند.
- قدرت عشیره در عراق در حدی است که دولت برای پایان دادن درگیری های اوایل فروردین 87، مصاحبه های روسای قبایل را در حمایت از خود پخش می کرد. همچنین قبیله در حدی قدرت دارد که بسیاری از روحانیون عراقی قبل از اینکه از اصول دینی تاثیر بگیرند از مسائل عشیره ای متاثر می شوند. یکی از علل عدم حضور دانشجویان در مسایل سیاسی-اجتماعی عراق این است که استقلال فکری نسبت به عشیره وجود ندارد. یعنی دانشجو که خود باید از آگاهترین فعالان سیاسی جامعه باشد، تحلیل های سیاسی را از سوی قبیله می پذیرد.
- اشغالگران امریکایی نیز به جایگاه عشایر پی برده اند در نتیجه عشایر سنی نشین الانبار را در تامین امنیت منطقه وارد کرده اند. این عشایر با نام «مجالس الصحوه» کارکردی چون بسیج را دارند و در صورت نیاز وارد عمل می شوند. همچنین امریکا به حدود 9 هزار نفر از عشایر استان الدیالی حقوق می دهد و دولت نوری مالکی هم با دادن چند کرسی سیاسی سعی در متمایل کردن آنها به سوی خود دارد.
- برخی افراد یکی از مشکلات اساسی و بازدارنده پیشرفت عراق را نظام عشیره ای موجود می دانند. ناگفته نماند نظام عشیره ای محسناتی نیز دارد که می توان از طریق آموزش، ویژگی های منفی آن را سلب کرد ولی قبل از اعمال نظر باید تحقیقاتی در مورد این نهاد اجتماعی و حسنات و عیوبش صورت گیرد.
- قدرت دیگر در عراق، مراجع تقلید و جریانهای منشعب از ایشان است. بزرگترین مرجع در عراق، آیت الله سیستانی می باشد که تولیت حرمین کربلا و نجف در دست نمایندگان ایشان است. برخی از احزاب نیز با حمایت ایشان عمل می کنند اما به طور کلی حضور و دخالت ایشان در مسایل عراق بسیار کم است. تمام امور دفتر ایشان به عهده پسرشان افتاده و حتی تصاویر بسیار محدودی از ایشان وجود دارد که در مواقع لزوم از تلویزیونهای مختلف پخش می شود.
- برخی دیگر از مراجع فعال در امور سیاسی عراق، به منظور انجام کار سیاسی، یک یا چند حزب را نیز هدایت می کنند. برای مثال، آیت الله شیخ محمد یعقوبی، به وسیله «حزب فضیله الاسلامی» در انتخابات و مسایل دیگر دخالت می کند. همچنین شهید حکیم نیز تشکیلات مجلس اعلای عراق را هدایت می کردند. اما مرجعی چون آیت الله سیستانی به علت مقبولیت بسیار زیاد به حزب نیازی ندارند.
- جریان صدر یکی دیگر از جریانهای سیاسی عراق است که توسط شهید محمد صادق صدر شروع شد. بعد از شهادت محمد صادق و محمدباقر صدر مرجعیت دینی این جریان به سید کاظم حایری منتقل شد که به دلیل حضور ایشان در ایران اولا برخی از مقلدین به سمت شیخ یعقوبی متمایل شدند و ثانیا فعالیتهای سیاسی این جریان به سید مقتدی صدر (فرزند شهید محمدصادق صدر) منتقل شد.
- جیش المهدی شاخه نظامی جریان سیاسی صدر (به رهبری مقتدی) است که بعد از سقوط صدام، از معدود مخالفان حضور اشغالگران در عراق بود به همین دلیل بسیاری از جوانان پرشور عراقی وارد این گروه شدند. زیرا عراقی ها مردمی شجاع هستند و به کارهای متهورانه و خارق العاده علاقه دارند و از این روحیه در تشکیلات مقتدی استفاده شده است. همچنین بعثی ها نیز که از امریکاییها دل خوشی ندارند به این گروه نظامی نفوذ کرده اند و اخیرا موجب انحرافاتی در این گروه شده اند که از محبوبیت آنها در بین مردم کاسته است. حرکاتی چون، درگیری و حمله به حرمین کربلا به جهت در دست گرفتن مدیریت حرمین، درگیری های اخیر در بصره به جهت تسلط در استان بصره و احیانا استفاده از اختیارات مجلس استانداری در انعقاد قراردادهای نفتی و...
- تعدادی از روحانیون و مراجع عراقی نیز با حمایت حزب بعث وارد حوزه های دینی شدند تا از این طریق حزب بعث حوزه را هم در دست بگیرد. برخی از اینها بعد از مدتی درس و بحث، مرجعیت خود را اعلام کردند و مراجع مخالف خود را به مناظره طلبیدند که بدین جهت به اصحاب مناظره معروفند. آقای حسنی از مراجعی است که با هدایت حزب بعث وارد حوزه شده اند.
- برخی از مراجع در عراق نیز اعتقاد به وارد شدن در مسایل سیاسی ندارند در نتیجه هیچ حزبی ندارند و دخالتی هم در امور نمی کنند. نکته مهم اینکه گویا برخی از جریان های سیاسی منشعب از مراجع، تحت تاثیر احزاب و رسالتهای حزبی به دنبال کسب قدرت اند که این مسئله از سویی سبب عدم اتحاد در عراق و از سوی دیگر بدبینی مردم به جریان های دینی می شود.
- یکی دیگر از قدرتهای سیاسی در عراق، احزاب هستند. تعداد احزاب در عراق بسیار زیاد است. البته بسیاری از این احزاب وجود خارجی یا فعالیت آنچنانی ندارند. اما عدم اتحاد در بین احزابِ هم جهت، از یک سو و نداشتن رهبر قوی دینی- سیاسی از سوی دیگر و نیز قدرت طلبی احزاب، تلاش برای خریدن نظر مردم به جای راضی نگه داشتن مردم از طریق عملکرد مثبت و ... موجبات ناراحتی مردم از احزاب و کناره گیری نسبی از آنها شده است.
- به طور کلی مردم عراق و حتی دانشجویان و طلاب، شرکت در فعالیتهای سیاسی را از وظایف خود نمی دانند چراکه دل خوشی از احزاب ندارند، به عشیره ها و نظرات روسای عشیره وابسته اند، فشار اقتصادی و مصرف گرایی فرصت تفکر را از مردم گرفته، سیاست را متعلق به طبقه حاکم جامعه می دانند و خود را محکوم نظرات ایشان تلقی می کنند. مورد اخیر نشان دهنده نوعی ظلم پذیری باقی مانده از دوران صدام است چنانچه برخی از احزاب نیز چنین تفکر بعثی و انحصارطلبانه را دارند و درصدد حفظ قدرت اند و بس. برخی از نمونه های این تفکر، خریدن رای مردم یا پرداخت هزینه تحصیل برخی از دانشجویان و ... به منظور کسب قدرت و کرسی بیشتر است.
- شاید مهمترین دلیل در عدم علاقه مردم به سرنوشت عراق، محصور بودن در خود است. یعنی فرد عراقی به فکر خود و نهایتا خانواده خود است. برای او فرقی نمی کند که چه کسی در عراق حکومت کند در همین حد که او پول کافی برای خرج کردن داشته باشد و در سایه امنیت زندگی کند، کافی است. دلیل آن به نداشتن آرمان و رهبر در بین عراقیها برمی گردد که توضیح داده شده است.
احزاب قدرتمند در جامعه عراق عبارتند از: 1- مجلس اعلی انقلاب اسلامی 2- حزب الدعوه الاسلامیه 3-جریان صدر 4- جریان های سنی (که خود از احزاب متعددی تشکیل و دو قومیت عرب و کرد را شامل می شود. اما به دلیل اینکه اینها به تنهایی قدرتی ندارند و از طرف دیگر اتحادی نسبی دارند در یک عنوان آورده شدند.)5- حزب وفاق وطنی به رهبری علاوی
حزب الدعوه و مجلس اعلی دو حزب قوی عراق هستند که نخست وزیری فعلی عراق در دست حزب الدعوه است. این دو حزب تقریبا در یک سو حرکت می کنند و اختلافاتی چند دارند. اولا؛ مجلس اعلی را حزبی متمایل به ایران می دانند. زیرا اعضای مجلس اعلی اکثرا از معارضین حکومت صدام بودند و سالها در ایران زندگی می کردند. البته اخیرا سیاستمداران مجلس اعلی سعی در رفع چنین اتهامی از خود کرده اند تا عربیت آنها زیر سوال نرود. ثانیا؛ حزب الدعوه از حضور اشغالگران حمایت می کند. همچنین حزب وفاق وطنی و کردها (که رئیس جمهوری عراق به آنها تعلق دارد) از اشغال حمایت می کنند.
- یکی دیگر از مشکلات احزاب عراقی انشعابات درونی آنهاست. برای مثال در چند ساله اخیر حزب الدعوه به شش شاخه تقسیم شده است که برخی عبارتند از: حزب الدعوه تنظیم عراق، حزب الدعوه تنظیم لندن، ابناء حزب الدعوه و ...
- نام برخی از دیگر احزاب عراقی نیز در زیر آمده که مطمئنا تعدادی بش از این دارند اما ما به همین مقدار بسنده می کنیم. حزب فضیله الاسلامی (شیخ محمد یعقوبی)، حرکه وفاق الاسلامی، حزب الولاء الاسلامی، حزب الاسلامی العراقی و ...
- دولت عراق از شعارهای ملی گرایانه و ناسیونالیتی، بسیار استفاده می کند. این مسئله در محلهای ایست و بازرسی، برنامه های تلویزیون و صحبتهای سیاستمداران بسیار واضح و روشن است. یکی از دلایل این مسئله ایجاد اتحاد برای یکپارچگی جامعه عراق و جلوگیری از فروپاشی یا هرج و مرج است. مؤید این کلام این است که شعارهای متداول در دیوارها و اطراف ایست و بازرسی های پلیس، حول دو محور 1- عراقی بودن و اهمیت وطن و 2- شعارهای منفی علیه ترورسیم است. همچنین دلیل دیگر می تواند عصبیت و علاقه باقی مانده از دوران های قبل نسبت به عراقی بودن و عرب بودن باشد. برخی از این شعارها عبارتند از:
ولاءنا للوطن، الله وطن الشعب، العراق لنا، انا عراقی (بیشتر در دانشگاهها و مدارس و نیز روی کلاهها و لباسها) عاش العراق عاش الشعب، الهویه القومیه فوق کل شیء و ...
- علاوه بر شعارهای ملی گرایانه، پرچم ملی کشور در همه جا و به تعداد زیاد دیده می شود. در اماکن دولتی و نظامی، بسیار بسیار بیشتر از حد معمول در ایران. بر بالای مساجد و حتی بر روی اتومبیل ها به صورت برچسب. مچ بند و کلاه هایی به رنگ پرچم عراق نیز بسیار دیده می شد که همان دو دلیل بالا در اینجا نیز صدق می کند. البته در اینجا دلیل دوم قوی تر است یا حداقل چنین نتیجه ای را در بر خواهد داشت. مضاف اینکه پرچم کنونی کشورهای عربی نوعی اشتراک و وحدت عربی را به آنها تلقین می کند و نیز رنگ سیاه پرچم این ممالک، یادگاری از سروری عرب در دوران عباسیان بر تمام کشورهای اطراف است.
- شیعیان عراقی(یعنی اکثر جامعه عراق) به دلیل داشتن حکومت سنی در تمام تاریخ (عباسیان، عثمانی ها و حکومتهای عربی جدید) و خصوصا به دلیل اعمال تبعیضات قومی صدام علیه شیعیان عراق و به حساب نیاوردن آنها در مسائل سیاسی اصلا توقع یک حکومت شیعی در عراق را نداشتند. حسن العلوی در کتاب شیعه و حکومت در عراق نشان می دهد که اولا بعثی ها تمام شیعیان را ایرانی قلمداد می کردند و از طرف دیگر هیچ پست و مقامی به آنها نمی دادند مگر کسانی که به اسم شیعه بودند و در عمل بعثی و مهمتر اینکه حتی در سرشماری ها تعداد شیعیان را بسیار کمتر از حد واقعی نشان می دادند. وضعیت شیعیان در زمان حکومت سنی عثمانی همینطور بوده است و شیعیان از تمام خدمات حکومتی (مثل مدرسه، مجلس و ...) محروم بودند. (العلوی، 1376، ص 55 و صص41-44)
- با توجه به مطلب بالا شیعیان همیشه در تاریخ مخالف و معارض با طبقه حاکم بوده اند و این مسئله به روحیه ای اجتماعی تبدیل شده که آنها و دولت شیعه فعلی عراق را در تعامل با یکدیگر دچار مشکل کرده است یعنی پیروی ار این دولت نیز برای برخی از عراقی ها مشکل است. نیروهای فعلی معارض دولت (منتسب به شاخه نظامی جریان صدر، جیش المهدی) نیز از همین روحیه تاثیر گرفته است.