ابن تیمیه مینویسد:عبادتهای شرعی چیزی است که نزدیککننده به خدا باشد و آن عبادتهایی که در بین متأخّران رواج یافته، مانند «جلسات خلوتنشینی»، بدعت و حرام است، گرچه آن را به اعتکاف شبیه بدانند و اگر بگویید رسول گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله پیش از بعثت به غار حرا میرفت، و خلوتنشینی به آن شبیه است، پاسخ این است که پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله از آغاز بعثت و شنیدن ندای جبرئیل به آنجا نرفت و خلفای پس از او هم چنین نکردند. (ابن تیمیه، 1983 م، ج 5، ص 247)
بر پایه این تعریف، وی ملاکی کلی برای عبادت بودن اعمال به دست نمیدهد و تنها فهم خود را میزان صحیح و شرعی بودن عبادت قرار میدهد و غیر از آن را بدعت میداند.
ابن تیمیه میگوید:
گفتن اسم «اللّه» به تنهایی، چه اسم ظاهر (اللّه) و چه ضمیر (هو هو)، بدعت در شرع است و خطای در گفتار و لغت؛ زیرا اسم به تنهایی، کلام نیست؛ نه نشاندهنده ایمان است و نه نشاندهنده کفر. (همان، ص 249)
این سخن، نقطه آغاز اختلاف ابن تیمیه با دیگر مسلمانان است؛ زیرا او نمیپذیرد که ما میتوانیم با به دست آوردن ملاک کلی برای عبادی شدن اعمالمان از گفتار رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله ، حتی اعمال مباح را به نیت عبادت خدای متعال انجام دهیم.
وی درباره مسجد و مشاعر مقدس میگوید:خداوند برای نماز، مکانی را جز مسجد قرار نداده، مگر مشاعر حج، مانند عرفه و مشعرالحرام، و آنها هم تنها برای ذکر و دعاست، نه نماز. تنها مساجدند که هدف از بنای آنها نماز است و دیگر مکانها مستحب نیست که برای نماز و دعا و ذکر آماده شود، هر چند محل سکونت رسول گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله یا منزل یا گذرگاه عبور او باشد.(همان، ص 263)
ابن تیمیه، ناخودآگاه به این حقیقت اعتراف کرده است:
سرانجام، بردباری هاجر و فرزند او بر دوری و تنهایی و غربت، و آمادگی مادر برای ذبح فرزند، به اینجا منتهی شد که اثر پای مادر و فرزند، مرکز عبادت مردان و زنان مؤمن قرار گرفت؛ این سنت خداست درباره کسی که بخواهد به او رفعت بخشد. (ابن قیم، 1420 ق، ص 10)